نمیدونم با چه جمله هایی اولین پست سال 93 رو شروع کنم.. نمیتونم نقاب به صورتم بزنم . بگم وایی خیلی بهم خوش گذشت خیلی عید خوبی بوددد و از این جمله ها ی بی سروته دلم پر از غصه و دلتنگی برای مادرمه.. سالی که گذشت سال دردناکی برام بود... با اینکه برا بار دوم مادر شده بودم و باید خوشحال میبودم... ولی خودم یتیم شدم مادرم منو تنها گذاشتو رفتتتت... وقتی که بیش از پیش بهش نیاز داشتم منو با همه سختیا تنهام گذاشتو رفت به آسمونها ... با همه سختیهای دلتنگی برای مادر و بجای دست بوسی مادر بوسه بر قبر مادر زدن خیلی دردناک بود.. این نو شدن سال هم گذشت...